مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
الیساالیسا، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

مهرسا و الیسا عشق مامان و بابا

نه ماهگی عسلم

   دختر قشنگم                                                   گاهی گردش پرگار تقدیر در دست تو نیست باید بنیشینی و نظاره کنی   اما  "مرکــــــــــــــــز" را که درست انتخاب کرده باشی "دلت قرص باشد" دیگر هر چه می خواهد بچرخد!!!       الهی قربونت برم نه ماهگیت خیلی سخت گذشت از بس مریض شدی گل نازم -من که دیگه حسابی کلافه شده بودم ...
26 فروردين 1393

11 ماهگی غنچه زندگی مون

کودکان مانند ستاره های آسمان هستند.امیدواریم همیشه روی زمین بمانند     عاشق موبایلی عزیزم تا میبینی موبایل دست من یا باباته سریع از دستمون میگیری و شروع میکنی به ور رفتن باهاش یه جوری هم دستت میگیریش انگار دقیقا میدونی باید چجوری باهاش کار کنی ببین چجوری سرت رو گذاشتی رو سر بابایی داری به موبایلش نگاه میکنی گلم الهی قربونت برم عزیزدلمی ...
1 بهمن 1392

دختر گلم ده ماهه شده

مهرسای عزیزم جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.     اولین شب یلدا در کنار عشقمون مهرسا پاییز ثانیه ثانیه میگذرد،یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگهای دقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری دختر عزیزم   اینم ژله موزاییکی شب یلدا که خودم درستش کردم       ...
25 آذر 1392

اندر احوالات هشت ماهگی مهرسا جون

  مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد ! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود ! مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.......   دوستت دارم فرشته کوچکم   اولین باری که مهرسا لاک زده قربون خندیدنت عزیزدل مامان   عاشق خط خطی کردن کاغذی خسته نباشی مامان چه خوشگل خوابیدی نانازم عاشق بازی ...
4 آبان 1392

هفت ماهگی خورشید زندگیمون

مهربانم آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ؛ دوست بدار ! کاری که خدا با تو می کند ... هفت ماهگیت مبارک عزیزم  وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ   مهرسا خانوم کنار دریا           ...
27 شهريور 1392

شش ماهگی مهرمامان

زیبا روی من دلیـــل پــرواز " پـــر " نیست !!! پریــدن ، باور پرنده ایست که به پرواز می اندیشد . . .   شش ماهگی عشقم این تل مو وپیراهنت رو خودم برات دوختم عزیزم این خرسی خوشگلم کادوی عمو رضا برای ششمین ماهگرد زندیگته ناناز   ببین چه اخمی کرده گل دخترمون فدات بشم الهی   برا مهرسا گلی رژ زدم ناز دختر مامان       ...
24 مرداد 1392

4 ماهگی و 5 ماهگی دختر مهربانم

روزی صد بار به خاطر داشتنت خدای را شاکرم عزیزم دختر قشنگم یک قلــب پـــاک؛ از تمــــام مــعـــــابـــد و مســـاجــــد و کلیـــســـا هــــای دنیـــــا مــقـــدس تـــر است ...       اولین باری که عزیزدلم بدون کمک مامان نشسته   اولین باری که مهرسا پاهاشو گرفته و داره با لذت میخوره   فرشته مامان بعد از یه حموم داغ دومین مسافرت عشقم یاسوج       ...
27 تير 1392