یه روز خوب با مهرسا جون توی اداره مامانی
دختر گلم
منم مثل خیلی های دیگه توی تعطیلات عید شیفت بودم
از اونجایی هم که عید بود و همه میخواستن برن عید دیدنی ترجیح دادم شما رو با خودم بیارم اداره
توی مسیر تو ماشین خوابت برد یه نیم ساعتی هم توی اداره همچنان خواب بودی وقتی بیدار شدی و دیدی یه جای جدید اومدیم اولش خوب دور و برت رو نگاه کردی بعدش شروع کردی به شیطنت
از دست زدن به کیبورد کامپیوتر تا حتی خط خطی کردن پرینتر
بعدش هم میخواستی همه اتاقا رو بازدید کنی
اصلا هم نمیخواستی بشینی روی صندلی گریه میکردی که زمین بزارمت تا بتونی به همه چی دست بزنی
الهی دورت بگردم عزیزدلم
ببین چطوری داره به کابل نگاه میکنی (البته این کابله کاملا بی خطره)
بعدش هم سریع کابله رو کردی تو دهنت
"تمام "امن یجیب" های دلم را گره زده ام به کلماتت و روانه آسمان کرده ام..
من مطمئنم خدا تو را برای دلم نگه می دارد........"