مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
الیساالیسا، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

مهرسا و الیسا عشق مامان و بابا

13 ماهگیت مبارک عزیزم

  گل دخترم صدای گام های تو ضربان زندگی من است عزیزم یه خبر مهم این که: مهرسا دختر گلم چند روز بعد از تولد یک سالگیش اولین قدمهاشو بدون کمک مامانو بابا برداشت از زمین خوردن نترس عزیزم   با هر قدم لرزونت دل من هم ميلرزه، با هر بار تلوتلو خوردنت قلب من هم از جا كنده ميشه؛ از ترس افتادنت،   از ترس آسيب ديدنت،   از ترس ترسيدنت.   اما تو نترس عزيزم،قدم پشت قدم بردار و به طرفم بيا، كه دست هايي باز، كمي اون طرف تر، فقط چند قدم جلوتر، منتظر به آغوش كشيدنت ايستادن. بار اول نيست كه اين اطمينان و استقامت رو تو چشمات ميبينم،   بار اول نيست كه اي...
27 فروردين 1393

یه روز خوب با مهرسا جون توی اداره مامانی

                                               دختر گلم منم مثل خیلی های دیگه توی تعطیلات عید شیفت بودم از اونجایی هم که عید بود و همه میخواستن برن عید دیدنی ترجیح دادم شما رو با خودم بیارم اداره توی مسیر تو ماشین خوابت برد یه نیم ساعتی هم توی اداره همچنان خواب بودی وقتی بیدار شدی و دیدی یه جای جدید اومدیم اولش خوب دور و برت رو نگاه کردی بعدش شروع کردی به شیطنت از دست زدن به کیبورد کامپیوتر تا حتی خط خطی کر...
27 فروردين 1393

عید 93 همراه با مهرسا دختر عزیزم

 ١٣٩٣ سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما... کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟... زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار  آرزویم این است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد . . .  نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . . و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد . . . و به لبخند تو از خویش رها می گردد . . . و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد   ...
27 فروردين 1393

مهرسا جونم تولدت مبارک

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت مبارک الهی فدات شم اصلا نمیذاشتی موهاتو ببندم تا میبستم گیرموهاتو میکندی کلاه هم نمیزاشتی سرت یزاریم گلم ولی حسابی کیک خوردی البته فقط خامه هاشو دوستت دارم عزیزم انشالله صد و بیست ساله شی   ...
26 فروردين 1393

پرنسس زیبای من و اولین عید نوروز

نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم  دختر قشنگم مهرسای عزیزم( خونه مامان مریم)   باز هفت سين سرور ماهي و تنگ بلور سکه و سبزه و آب نرگس و جام شراب باز هم شادي عيد آرزوهاي سپيد باز ليلاي بهار باز مجنوني بيد باز هم رنگين کمان باز باران بهار باز گل مست غرور باز بلبل نغمه خوان باز رقص دود عود باز اسفند و گلاب باز آن سوداي ناب کور باد چشم حسود باز تکرار دعا يا مقلب القلوب يا مدبر النهار حال ما گردان تو خوب راه ما گردان تو راست باز نوروز سعيد باز هم سال جديد باز هم لاله عشق خنده و بيم و اميد   قربون لبخند زیبات عزیزدلم   ...
26 فروردين 1393

نه ماهگی عسلم

   دختر قشنگم                                                   گاهی گردش پرگار تقدیر در دست تو نیست باید بنیشینی و نظاره کنی   اما  "مرکــــــــــــــــز" را که درست انتخاب کرده باشی "دلت قرص باشد" دیگر هر چه می خواهد بچرخد!!!       الهی قربونت برم نه ماهگیت خیلی سخت گذشت از بس مریض شدی گل نازم -من که دیگه حسابی کلافه شده بودم ...
26 فروردين 1393

11 ماهگی غنچه زندگی مون

کودکان مانند ستاره های آسمان هستند.امیدواریم همیشه روی زمین بمانند     عاشق موبایلی عزیزم تا میبینی موبایل دست من یا باباته سریع از دستمون میگیری و شروع میکنی به ور رفتن باهاش یه جوری هم دستت میگیریش انگار دقیقا میدونی باید چجوری باهاش کار کنی ببین چجوری سرت رو گذاشتی رو سر بابایی داری به موبایلش نگاه میکنی گلم الهی قربونت برم عزیزدلمی ...
1 بهمن 1392

دختر گلم ده ماهه شده

مهرسای عزیزم جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.     اولین شب یلدا در کنار عشقمون مهرسا پاییز ثانیه ثانیه میگذرد،یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگهای دقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری دختر عزیزم   اینم ژله موزاییکی شب یلدا که خودم درستش کردم       ...
25 آذر 1392

اندر احوالات هشت ماهگی مهرسا جون

  مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد ! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود ! مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.......   دوستت دارم فرشته کوچکم   اولین باری که مهرسا لاک زده قربون خندیدنت عزیزدل مامان   عاشق خط خطی کردن کاغذی خسته نباشی مامان چه خوشگل خوابیدی نانازم عاشق بازی ...
4 آبان 1392