دوست دارم مامااااااااااااااااانی
دیروز که از سرکار برگشتم خونه مهرسا دوید اومد تو بغلم و جمله ای گفت که حسابی غافل گیر شدم قند تو دلم آب شد بهم گفت**** دوست دادم ماماااااااااااااااااااانی (دارم)***** گرفتمش تو بغلم و حسابی بوسیدمش وای خدای من چقد روزها زود میگذرن مهرسای من حالا برای خودش یه خانوم کوچولو زیبا شده که هر لحظه بیشتر از پیش عاشقش میشم واژه نامه جدید مهرسا الووووووو سلاوووووووو (الو سلام) خافظ (خدا حافظ) همراه با تکون دادن دستای کوچولوت و بوس فرستادن ترسید(ترسیدم * می ترسم) وقتی که چراغا رو خاموش میکنیم سریع میگی مامان ترسید - تازه یاد گرفتی ما رو بترسونی و ما هم حتما باید بترسیم ازت وقتی یه چیز سرد یا داغ رو لمس ...
نویسنده :
مامان
17:11